اولین قدم
بالاخره روزی که بی صبرانه منتظرش بودم فرا رسید
پسرک 1 سال و 1 ماه و 10 روزه ی ما در یک اقدام غافلگیرانه هنگام راه رفتن همیشگی با من .دستم رو ول کرد و خودش به تنهایی راه افتاد(قبلش هم میتونست چند قدم راه بره به شرطی که کسی روبروش باشه و بگیرتش).
من که خیلی ذوق زده شده بودم با دست و هورا گل پسر تشویق میکردم کارنم با ذوق من خوشحالی میکرد و از این اتاق به اون اتاق بدو بدو میکرد.(البته هنوز به اون تعادل نرسیده مدام باید منم پشتش راه برم و هواشو داشته باشم.). کلی عکس و فیلم ازش گرفتم و سریع به همسری زنگ زدم و این خبر مسرت بخش رو بهش دادم طاقت نداشتم تا عصر صبر کنم
گلم عشقم عزیزم قدمهات همیشه استوار و محکم.و خدا همیشه پشت و پناهت باشه
اینم عکس اولین قدمهایه شازده کوچولویه ما
اینجا داره باسرعت از این اتاق به اتاق دیگه میره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی