23ماهگی
سلام به دوستان خوب و مهربونم..
مامان میناتنبل بازم با تاخیر اومد.البته با یه وروجک فضول و کار خونه واقعا حق دارما
تو این مدت یعنی در استانه دوسالگی کارن با دوستان رفتیم شمال سمت عباس اباد و.چالوس که پسری هم خیلی خوب بود خوش گذشت بعدا ز سه شب با دوستان . ازشون جدا شدیم و رفتیم خونه خاله مرجان جوون.تو این مدت که اونجا بودیم تقریبا هر روز میرفتیم دریا بس که کارن دریا دوست داشت و با لیانا جون ماسه بازی میکردن و میریختن تو سر و کله همدیگه ..اگه وقتی هم ازاد میوردیم با خاله جون تو فروشگاهها مخصوصا ایران کتان بودیم
واقعا خواب پسری تو شمال عالی بود وشب یه سر تا صبح میخوابید.چند روزی که مهمون خاله جون بودیم خیلی خوش گدشت وحسابی بهشون زحمت دادیم..
از کارهای این ماه کارن بگم .که پسرک عاشق نقاشی ..از اشکال هندسی جدیدا لوزی رو هم بلد شده وخیلی خوشگل اسمشونو میگه.رنگارو هم بلده و تقریبا بلده از یک تا ده بشماره
کارن یک کتاب انگلیسی داره که حروف رو داره.خیلی دوسش داره همش اونو میاره ازم میپرسه این چیه حرف a.b.c.g.o رو قشنگ بلد شده
وروجک کوچولویه من در استانه دو سالگی از همه لحاظ خیلی تغییر کرده و دیدن پیشرفتاش برا من و باباش بسیار لذت بخشه
خداروشاکریم که تو رو داریم عزیز دوستداشتنی
لیانا جون و کارن
اینجا هم دیدم تو اتاقشه ولی صدایی ازش نمیاد.که دیدم خودش خوابیده
از خرابکاریهایه گل پسر